نبرد برای استقلال کلمبیا از سلطه اسپانیایی بخشی از یک حرکت بزرگتر برای آزادی مستعمرات اسپانیایی در آمریکای لاتین بود. این فرآیند که در پایان قرن هجدهم آغاز شد، ناشی از عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مختلفی بود که به نارضایتی از مدیریت استعماری و تمایل به استقلال منجر شد. در کلمبیا، نبرد برای استقلال از ۱۸۱۰ تا ۱۸۱۹ ادامه داشت، زمانی که سرزمینهای کنونی کلمبیا بخشی از کلمبیای بزرگ — فدراسیونی که تحت رهبری سیمون Bolívar تأسیس شد، گردید.
در پایان قرن هجدهم، مستعمرات اسپانیایی در آمریکای جنوبی، از جمله کلمبیا، تحت کنترل سختگیرانه تاج اسپانیا بودند. مدیریت استعماری بهطور فزایندهای متمرکز شد و مالیاتها و محدودیتها بر تجارت نارضایتی میان مردم محلی، بهویژه بین کِرئولها — نسلهای متولد شده از مهاجران اسپانیایی در آمریکای لاتین — را ایجاد میکرد. سلطنت اسپانیایی با تلاش برای بازسازی مالی خود پس از جنگهای اروپا، مالیاتها را افزایش داد و کنترل بر فعالیتهای اقتصادی مستعمرات را تشدید کرد.
عوامل اضافی شامل ایدههای روشنگری و تغییرات سیاسی بود که در اروپا و آمریکای شمالی در حال وقوع بود. تأثیر انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) و جنگ استقلال ایالات متحده (۱۷۷۵–۱۷۸۳) بسیاری را در آمریکای لاتین به مبارزه برای آزادی خود الهام بخشید. نخبگان محلی و طبقات تحصیلکرده شروع به بحث در مورد امکان ایجاد یک دولت مستقل و آزاد از سلطه استعماری اسپانیا کردند.
یکی از نخستین رویدادهای مهم در مسیر استقلال، شورش کُمونِروس در سال ۱۷۸۱ بود. این شورش بهدلیل نارضایتی از مالیاتهای جدیدی که مقامات اسپانیایی وضع کرده بودند آغاز شد. هزاران دهقان، صنعتگر و تاجر به جنبش کُمونروس پیوستند و علیه مقامات استعماری اعتراض کردند. شورش سرکوب شد، اما نشاندهنده نارضایتی فزاینده در میان مردم بود.
در آغاز قرن نوزدهم، وضعیت در اسپانیا با ورود ناپلئون در سال ۱۸۰۸ تغییر کرد. اسپانیا توسط فرانسویان اشغال شد و این موضوع کنترل بر مستعمرات را تضعیف کرد و بحران سیاسی ایجاد کرد. در غیاب قدرت مشروع، بسیاری از مستعمرات شروع به بررسی امکان استقلال کردند. در سال ۱۸۱۰، در سانتا فهدهبوگوتا (بغداد کنونی)، نخستین ناآرامیها رخ داد که به ایجاد یک دولت موقت و اعلام استقلال از اسپانیا انجامید.
شخصیت کلیدی در نبرد برای استقلال سیمون بولیوار، انقلابی و فرمانده ونزوئلایی بود که نقش مهمی در آزادی بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی از سلطه اسپانیایی ایفا کرد. بولیوار کمپین نظامی خود را برای استقلال ونزوئلا آغاز کرد، اما برنامههای او کل منطقه، از جمله کلمبیا را شامل میشد.
در سال ۱۸۱۳، بولیوار یک کمپین موفق، معروف به جنگ آزادیبخش، را هدایت کرد که در طی آن تعدادی از شهرهای کلیدی را آزاد کرد. اما تا پایان سال ۱۸۱۴، روالیستها (حامیان تاج اسپانیا) کنترل برخی مناطق را به دست آوردند. بولیوار ناچار شد ونزوئلا را ترک کند، اما از برنامههای خود برای آزادی آمریکای لاتین دست نکشید.
بولیوار تلاشهای خود را برای ایجاد یک ارتش قدرتمند متمرکز کرد که قادر به آزاد کردن نهتنها ونزوئلا بلکه کلمبیا، اکوادور و سایر مستعمرات اسپانیایی باشد. در سال ۱۸۱۹، او کمپین در نو گراناد (کلمبیا کنونی) را آغاز کرد. این کمپین در نبرد برای استقلال کلمبیا سرنوشتساز شد.
یکی از مهمترین نبردها در طول کمپین بولیوار نبرد بویاک بود که در تاریخ ۷ اوت ۱۸۱۹ رخ داد. ارتش بولیوار، متشکل از داوطلبان از مناطق مختلف آمریکای جنوبی، بر نیروهای اسپانیایی پیروز شد. این نبرد نقطه عطفی در جنگ برای استقلال بود، زیرا پس از آن حاکمیت اسپانیایی در نو گراناده به سرعت در حال فروپاشی بود.
پس از پیروزی در بویاک، بولیوار و متحدانش وارد بوگوتا شدند که به زودی پایتخت کشور آزاد شده شد. در پایان سال ۱۸۱۹، استقلال کلمبیای بزرگ رسما اعلام شد — فدراسیونی که شامل سرزمینهای کلمبیا، ونزوئلا، اکوادور و پاناما کنونی بود. بولیوار به عنوان اولین رئیسجمهور این کشور جدید منصوب شد و پیروزیهای او بر اسپانیاییها در سایر مناطق ادامه یافت.
علاوه بر بولیوار، بسیاری دیگر از انقلابیون و رهبران در نبرد برای استقلال کلمبیا نقش مهمی ایفا کردند. از جمله میتوان به فرانسسکو دِ پاولا سانتاندِر اشاره کرد که به عنوان دست راست بولیوار و فرمانده نیروهای استقلالطلب در نو گراناده شناخته میشود. سانتاندِر نقش کلیدی در سازماندهی ارتش و تامین پیروزی در نبردها ایفا کرد.
در میان قهرمانان مردمی همچنین پولیکارپاس سلاواریتا، معروف به «لا پولا»، جایگاه ویژهای دارد. او یکی از شناختهترین زنان شرکتکننده در جنبش استقلال بود. لا پولا به عنوان یک جاسوس عمل میکرد و اطلاعات مهمی را به نیروهای استقلال میرساند. در سال ۱۸۱۷ او بازداشت و توسط مقامات اسپانیایی اعدام شد و به نماد مبارزه برای آزادی تبدیل شد.
پس از اعلام استقلال، کلمبیا با چالشهای زیادی روبرو شد. با وجود آزادی از سلطه اسپانیایی، منطقه بهعنوان یک کشور سیاسی و ناپایدار باقی ماند. درگیریهای داخلی، نبرد برای قدرت و ایدئولوژیهای سیاسی مختلف، کشور جدید را تقسیم کرد.
در سال ۱۸۲۱، اولین قانون اساسی کلمبیای بزرگ تصویب شد که پایههای حکومت جمهوری را بنیاد نهاد. اما فدراسیون به زودی با مشکلات داخلی روبرو شد. اختلاف نظرهای سیاسی بین بولیوار و سانتاندِر به تفرقه در میان رهبران کشور انجامید. بولیوار به دنبال ایجاد یک کشور متمرکز بود، در حالی که سانتاندِر خواهان تمرکززدایی و استقلال بیشتر برای مناطق مختلف بود.
در سال ۱۸۳۰، کلمبیای بزرگ عملاً فروپاشید. ونزوئلا و اکوادور استقلال خود را اعلام کردند و سرزمین کلمبیا کنونی به عنوان یک کشور جداگانه — جمهوری نو گراناد ادامه وجود داد. با وجود این مشکلات، دوره استقلال نقطه عطف مهمی در تاریخ کشور شد و پایههای شکلگیری دولت مدرن را گذاشت.
مبارزه برای استقلال کلمبیا اثر عمیقی بر تاریخ کشور گذاشت. این دوره نهتنها به آزادی از سلطه استعماری اسپانیا انجامید، بلکه پایههای شکلگیری هویت ملی را بنیانگذاری کرد. رهبران جنبش استقلال مانند سیمون بولیوار و فرانسسکو دِ پاولا سانتاندِر برای بسیاری از نسلهای کلمبیایی نماد آزادی و قهرمانی باقی ماندهاند.
با وجود ناپایداریهای سیاسی و درگیریهای داخلی که پس از استقلال به وجود آمد، کلمبیا به توسعه خود به عنوان یک کشور مستقل ادامه داد. این دوره همچنین بر دیگر کشورهای منطقه تأثیر گذاشت و به کاتالیزوری برای مبارزه برای آزادی در تمام آمریکای لاتین تبدیل شد.
استقلال کلمبیا نتیجه یک فرآیند پیچیده و طولانی بود که در آن بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی شرکت داشتند. پیروزی در جنگ برای استقلال نهتنها کشور را از سلطه اسپانیا آزاد کرد، بلکه پایهای برای ایجاد یک ملّت مستقل جدید شد. امروز این دوره به عنوان یک فصل مهم در تاریخ کلمبیا مورد توجه قرار میگیرد و میراث آن همچنان نسلها را به مبارزه برای آزادی و عدالت تشویق میکند.